۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

رمضان

ظهر که از مدرسه تعطیل می شدیم یه اکیپ 4-5 نفره می رفتیم کلوب. تا دم دمای اذان مغرب کاپ می زدیم. بازی که تموم می شد می رفتم تو صف نونوایی. 4 تا سنگکک کنجدی می گرفتم و می رفتم سمتِ خونه. داخل خونه که می شدم بساط افطار آماده بود. صدای شجریان خونه رو ورداشته بود.

اين دهــان بستي دهــاني باز شـــد..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر