۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

از ماست که بر ماست..

قرن ها بعد از اینکه ناصر خسرو " گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست"،
چند دهه بعد از اینکه جمال زاده کباب غازش را با پیام "از ماست که بر ماست" به پایان برد،
و چندین سال بعد از اینکه بهار هم سرود "این دود سیه بام که از بامِ وطن خاست ** از ماست که بر ماست"،
به ضرس قاطع آمده ام بگویم "از ماست که بر ماست"

داشتم فکر می کردم
اگه مراسم گاو بازی یا یکی از رسومات این چنینی غربی ها به جای اسپانیا تو یکی از کشورهای اسلامی رواج داشت،
یا نه اگه به جای برزیلی ها این تماشاگرای ایرانی بودند که تو مستطیل سبز سرِ یه داور رو گوش تا گوش می بریدند،
یا اگه به جای دولت آلمان این دولت ایران بود که اول گازهای شیمیایی تولید می کرد بعد اونا رو در اختیار یه دیکتاتور سفاک میذاشت تا تو جنگ ازش استفاده کنه و سال ها بعد یا یه ژست انسان دوستانه اعلام می کرد همه قربانیان این گازهای شیمیایی رو به خرج دولت خودمون درمان می کنیم،
یا به جای جان تریِ انگلیسی این فرزاد جمشیدیِ مسلمان ایرانی بود که با همسر همکارش همبستر میشد،
یا به جای تماشاگرای کره ای این تماشاگرای ایرانی بودند که بعد از شکست با سنگ و هر آت و آشغالی که دم دستشون بود از خجالت بازیکنای حریف در میومدند،
اونوقت چه حرف ها که نمی شنیدیم. اونوقت چه تعداد آدم که از اسلام اعلام انزجار و یا از ایرانی بودنشون ابراز شرمندگی نمی کردند!
"از ماست که بر ماست"
از ما که غربی ها شدند خدامون. آرزو داریم مثل اونا باشیم. اگه هنوز هم یه نیمچه اعتقادی به خدا داریم چون اون غربیه هنوز تو فیلمش "اوه مای گاد" هم میگه. عرب ها و افغان ها هم از سگ پست ترند. البته نه از اون سگ هایی که جاش رو کاناپه بغلی مونه ها. از اوناش که سگ گله ست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر