۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

رویایِ بازرگان

از مقابل قفسه کتاب هایم رد میشدم که نگاهم به تیتر "سقوط دولت بازرگان" گره خورد.
34 سالِ پیش در روزهایی که "لیبرال" فحش و"اومانیست" شرک محسوب میشد ریاست دولت به مردی واگذار شد که در "میهن دوستی"، "زیستِ مسلمانی" و "آزادی خواهی" سرآمد همه اسلافش در جمهوری اسلامی بود و است.
مهندس بازرگان یک بار در مقام مقایسه خود را به "فولکس واگن" و آیت الله خمینی را به "بولدوزری پر قدرت" تشبیه کرد، البته در روزگاری که فولکس واگن بودن نیز سازشکاری بخشش ناپذیری بود.
34 سال بعد از انقلاب 57 حالا اسلامگرایان به جای "امت اسلامی"، از "مردم ایران" سخن می گویند و به جای "صدورِ انقلاب اسلامی" به "اسلامِ رحمانی برای ایران" می اندیشند،کارِ آخرت را به آخرت وانهاده وبرای اصلاح دین و دنیایشان گام بر می دارند.
بازرگان یک بار دیگر تفاوتش با خمینی را چنین شرح داده بود که "من اسلام را برای ایران می خواستم در حالی که آیت الله خمینی ایران را برای اسلام می خواست".
پدر اصلاح طلبی دینی حتا در روزهای سختی که فرزندان معنویش او را "پیر خرفتِ نادان" نامیدند هم از آینده ای روشن سخن گفت.
34 سال بعد از انقلاب 57، حالا پوشش نوه خمینی بیش از آنکه شبیه پوشش مادرش باشد شبیه پوشش دختر بازرگان است.

آقای بازرگان حالِ شما خوب است؟
20 سال پس از او که رویایش "جمهوری دموکراتیک اسلامی" بود مذاکره دیگر نه گناهی نابخشودنی، که نیازی دیپلماتیک است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر